یادم رفت آخرین بار کی به شمعی که به یاد پروانه حضور پرطراوت تو که لحظه ای فضای خیالم را رها نمیکند ، نگاه کردم ! بیچاره شمع لحظه لحظه آب و آبتر شاید حالا دیگر کوتاه تر از آن شده باشد که حتی با عکس خود در غبار پنجره ،حرف بزند و چشمان من باز باز اما بسته تر از همیشه تا دمی هرم آمدنت را به هزار سال کرسی نشینی تنها یی ، نگذرد !
..........................
سلام
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
بی سلام سکوت دلم می خواهد
انقطاع جناقی مر گ مولف اتفاق افتاده است
پایان نیمه باز تفکرات بی جواب درد من گرسنگی نبود
فلسفه هم مشکل مرگ را حل کرده بود درد من
زندگیست
که تو دغدغه اش را داری
یادم رفت آخرین بار کی به شمعی که به یاد پروانه حضور پرطراوت تو که لحظه ای فضای خیالم را رها نمیکند ، نگاه کردم ! بیچاره شمع لحظه لحظه آب و آبتر شاید حالا دیگر کوتاه تر از آن شده باشد که حتی با عکس خود در غبار پنجره ،حرف بزند و چشمان من باز باز اما بسته تر از همیشه تا دمی هرم آمدنت را به هزار سال کرسی نشینی تنها یی ، نگذرد !
..........................
سلام