غزل با طعم ریاضی

من به گوش خود شنیده ام 

چگونه بیست وپنج 

تکیه زد 

به سایه سار رادیکال و بعد.... 

شعر (پنج) را سرود! 

بارها دیده ام چطور 

کسری از سر ممیزی 

کودکانه میپرید 

واعداد خردسال 

روی بردارهای کج 

سرسره سوار میشدند!  

ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ

من به ایکس و وای 

که ازپشت نرده های سادهء برابری 

هیچوقت به هم نمیرسند 

مثل عاشقان فیلمفارسی نگاه کرده ام 

و صفررا 

روی بال دفتر حساب 

با دو دست خط کشی شده 

بارها سوار کرده ام...... 

+++++++++++++++++++++++

من هنوز هم نگفته ام چطور 

یک شماره روی تخته ءسیاه 

اسیر شد 

شکنجه شد 

ومرد.... 

و اینکه اینهمه علامت سئوال 

در چهارراه اصلی کتاب 

جای سیب ها و پرتقال ها را گرفته اند 

من هنوز هم نگفته ام (تهـــــــــی) 

پیرمرد ساکتیست 

که مستمریش 

در مسیر بانک و خانه دود شد!! 

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

من به هیچ کس نگفته ام ((ریاضیات)) 

جای بازی شماره ها نبود 

من برای هیچ کس نگفته ام((ریاضیات)) 

شعر نوع دیگری ز واژه ها 

مثل چشمهای خواهرم  

چــــــــــقـــــــــــــــــــددددددرررررررررر 

ناسروده مانده بود...!!! 

///////////////////////////////

 

                                                 (سروش)

نظرات 5 + ارسال نظر
نرجس چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

زندگی نوعی ریاضیه ؟
یا شایدم ریاضی درس زندگیه ؟

اما از دیدگاه ریاضی به زندگی نگاه کردن , یا با دید عمیق به مسائل ریاضی نگاه کردن , خودش هنری میخواد که در هر کسی نیست .
خیلی خیلیی زیبا بود این غزل ریاضی وارتون .
بعد مدتها , خوش اومدین . ممنونم ازتون .

محمدرضا دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ

تلفیق در احساس و منطق ، هارمونی در پی داشت که بسیار تائثیر گذار بود.

سرزده یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ق.ظ

همیشه عاشق ریاضیات بودم، شاید چون عاشق زندگی بودم... سرنوشت ریاضیات را ازم دور کرد
ای کاش سرنوشت همه زندگیم را ازم دور نکند
عشق درد عجیبی ست...

فوق العاده بود دوست عزیز

مهرداد سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

در این روزگار وانفسا روح خسته و پژمرده بیست را دیدم که از فرط بیکاری دل به سبیل شاعری خوش کرده بود که در سوگ واژه هایش که روز به روز بازه ی آنها را بسط میداد و با روغنی چکیده از تقسیم دو صفر در مسیری از معادلات پر مجهول میپیچاند ، غصه میخوردم تا غزل تو را با طعم ابنبات ریاضی چشیده و کامی از لب آن پژمرده گرفتم و روح بیست در کالبد شعر زیبای تو دمید...
آفرین سروش جان...

خلوت دل دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ب.ظ http://khalvated.blogsky.com

ارتباط ریاضی و زندگی؟ ارتباط آدم ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد