بلوغ

روزی بزرگ خواهم شد 

 

و عکسم  

 

شبیه عکس پدر  

 

به سینه رنگ پریده دیوار میچسبد 

 

روزی بزرگ خواهم شد 

 

و مادر  

 

به من آنطور مینگرد  

 

که به برادرم وقتی از سربازخانه به خانه می آمد! 

 

آنوقت 

 

دختر همسایه  

 

گرگ و میش غروب  

 

خیالم را  

 

به دفترچه رؤیایش میدوزد 

 

و من 

 

که قدم از تمام پنجره ها بلندتر است 

 

آن پنجره بسته  

 

آن پنجره همیشه بسته را  

 

_ آهسته _ 

  

باز خواهم کرد.... 

 

 

             (سروش) 

نظرات 1 + ارسال نظر
صبا.. شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ب.ظ http://bighararihayeman.blogfa.com

روزی بزرگ خواهم شد!
و تمام نا توانی این جسم کوچک را ....
به دفتر خاطراتم
سنجاق خواهم کرد!
و آنقدر کارهای بزرگ میکنم
که زودتر از موعد<!>
ریشه ی وجودم
بخشکد!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد